صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
2 سال قبل
0

«شعر خوانی: آفتاب حُسن» و معنی شعر:

شعر خوانی

آفتاب حُسن

  • شاعر: جلال الدّین محمّد مولوی
  • قالب شعر: غزل
  • اثر: غزلیات شمس

 

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست                 بگشای لب که قند فراوانم آرزوسـت

قلمرو فکری:

چهره نشان بده؛ زیرا آرزوی دیدن باغ و گلستان را دارم. سخن بگو؛ زیرا آرزوی شنیدن سخنان شیرین را دارم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

نمودن

نشان دادن

که

زیرا

رخ

چهره، رخسار، صورت، عذار

بیت ß   4 جمله

رخ ß   نقش مفعول

لب ß   نقش مفعول

آرزو ß   نقش مسند

«ــَـم» در «گلستانم» ß   نقش مضاف الیه؛ زیرا بعد از واژۀ «آرزو» قرار می گیرد (آرزوی من است)

«ــَـم» در «فراوانم» ß   نقش مضاف الیه؛ زیرا بعد از واژۀ «آرزو» قرار می گیرد (آرزوی من است)

قلمرو ادبی:

رخ نمودن ß   کنایه از دیدار

لب گشودن ß   کنایه از سخن گفتن

رخ و لب ß   مراعات نظیر (تناسب(

باغ و گلستان ß   مراعات نظیر (تناسب(

چهرۀ معشوق مانند باغ و گلستان ß   تشبیه

سخن معشوق مانند قند ß   تشبیه

گلستان ß   نماد خوشحالی و شادابی

مفهوم:

مصراع اول: طلب دیدار و وصال معشوق

مصراع دوم: شیرین سخنی معشوق

توصیف چهرۀ زیبا و شیرین سخنی معشوق

 

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر                      کان چهرۀ مُشَعشَعِ تابانم آرزوسـت

قلمرو فکری:

ای معشوق (شمس تبریزی)، لحظه ای از پشت ابر بیرون بیا که آرزوی دیدن چهرۀ تابان تو را دارم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

حُسن

خوبی، زیبایی

دم

وقت، زمان، لحظه

مشعشع

درخشان، تابان

بیت ß   3 جمله

«ــَـم» در «تابانم» ß   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

آفتاب حُسن ß   استعاره از معشوق (شمس تبریزی) و اضافۀ تشبیهی

بیرون آمدن از ابر ß   کنایه از چهره نشان دادن

مفهوم:

آرزو و طلب دیدار معشوق

کمال زیبایی معشوق

 

گفتی ز ناز «بیش مرنجان مرا، برو»                  آن گفتنت که «بیش مرنجانم» آرزوست

قلمرو فکری:

تو با ناز و عشوه گفتی: «بیشتر از این مرا رنج نده و برو». من آرزو دارم باز هم این سخن را از دهانت بشنوم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

ناز

عشوه، کرشمه

ز ناز

از روی ناز

بیت ß   5 جمله

«ــَـت» در «گفتنت» ß   نقش مضاف الیه

«ــَـم» در «مرنجانم» ß   نقش مفعول

قلمرو ادبی:

گفتی و گفتنت ß   اشتقاق

واج آرایی حرف «ر»

بیش و مرنجان ß   آرایۀ تکرار

مفهوم:

ناز معشوق و نیاز عاشق

آرزوی شنیدن عتاب و سرزنش معشوق

 

زین همرهان سست ‌عناصر دلم گرفت              شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

قلمرو فکری:

از این یاران ضعیف، غمگین و ناراحت هستم. آرزوی دیدن بزرگانی چون حضرت علی (ع) و پهلوان رستم را دارم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

همره

هم روش

سست عناصر

بی اراده، بی غیرت

دستان

لقب زال، پدر رستم

بیت ß   2 جمله

همرهان ß   نقش متمّم

قلمرو ادبی:

سست عناصر ß   کنایه از افراد بی اراده و بی غیرت

گرفتن دل ß   کنایه از غمگین شدن

شیر خدا ß   استعاره از علی (ع)

واج آرایی حرف «س»

کل بیت ß   تلمیح؛ اشاره به قدرت و درایت و ارادۀ قوی حضرت علی (ع) و رستم جهان پهلوان شاهنامه

مفهوم:

دلگیری و ناراحتی از همراهان ضعیف

آرزو و طلب دیدار یاران حقیقی

 

دی شیخ با چراغ همی‌ گشت گرد شهر              کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوسـت

قلمرو فکری:

شیخ ما اطراف شهر می گشت ومی گفت:از انسان های دیو صفت و وحشی،آزرده ام و ملاقات با انسان کامل را آرزومندم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

شیخ

پیر، مرشد، عالِم دین

دد

جانور درّنده، وحشی

ملول

غمگین

دی

دیشب، شب گذشته، روز قبل

بیت ß   3 جمله

ملول ß   نقش مسند

آرزو ß   نقش مسند

«ــَـم» در «ملولم» ß   معادل فعل اسنادی به معنای «هستم»

«ــَـم» در «انسانم» ß   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

اشاره به داستان دیوجانس فیلسوف یونانی ß   تلمیح

دیو و دَد ß   استعاره از انسان های پلید و آرایۀ تناسب

دیو و انسان ß   تضاد

دی و دیو ß   جناس ناقص افزایشی

مفهوم:

گله و شکایت از انسان های بد

آرزوی دیدن انسان واقعی

 

گــفتند یافت می ‌نشود جـسته‌ ایم ما                  گفت آنکه یافت می ‌نشود آنم آرزوست

قلمرو فکری:

گفتند: ما جستجو کرده ایم؛ امّا پیدا نکردیم. گفت: من آن کسی را می طلبم که یافته نمی شود.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

یافت می نشود

پیدا نمی شود

جُستن

طلب کردن

بیت ß   6 جمله

آرزو ß   نقش مسند

«ــَـم» در «آنم» ß   نقش مضاف الیه

قلمرو ادبی:

آرزو کردن آنچه نایافتنی است ß   تناقض (پارادوکس)

یافت می نشود ß   آرایۀ تکرار

مفهوم:

نایاب بودن انسان کامل

آرزوی دیدن انسان کامل

 

پنهان ز دیده ‌ها و همه دیده ‌ها از اوست                      آن آشکــار صنعتِ پنهــانم آرزوست

قلمرو فکری:

درحالی که همۀ چشم ها و بینش ها از خداست، امّا از همه پنهان است. کسی را آرزو دارم که هنرش آشکار و خودش پنهان است.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

آشکار صنعت

آفریننده ای که آفرینش او آشکار است

بیت ß   3 جمله

«پنهان» در مصراع اول ß   مسند

«پنهان» در مصراع دوم ß   صفت

قلمرو ادبی:

دیده ß   آرایۀ تکرار

آشکار و پنهان ß   تضاد

واج آرایی «هـ»

«دیده» اول (چشم) و «دیده» دوم (دیده شده) ß   جناس تام

همۀ دیده ها ß   ایهام:

  • 1- همۀ چشم ها
  • 2- همۀ دیده شده ها

مفهوم:

خداوند پنهان؛ اما خلقتش آشکار است

تجلّی پنهان در پیدا


سایر مباحث این فصل